جهت استفاده از تمامی امکانات کافه مدیا لطفا وارد سایت شده یا از دکمه عضویت یک حساب کاربری رایگان ایجاد کنید.
خلاصه فصل چهارم : Tywin به پسرش جیمی یک شمشیر تازه می دهد و از او می خواهد که در Casterly Rock به جای او حکومت کند اما جیمی خواستار بازگشت دوباره به محافظان پادشاه است. سرسی برادرش را به خاطر ترکش نمی بخشد و پرنس مارتل برای عروسی شاهانه در کینگز لندینگ حاضر می شود و زمانی که او Lannister را مقصر مرگ خواهرش می داند نفرت و کینه او نیز آشکار می شود. ارتش Daenery نیز به سمت شهر بردگان Meereen راه می افتد .دنریس متوجه می شود که دراگون او به هیچ وجه رام نخواهد شد. در این میان سانسا همچنان در غم از دست دادن خانواده خود به سر می برد و جان اسنو در Castle Black با یک بازجویی مواجه می شود.
فصل چهارم بازی تاج و تخت همچون فصلهای پیشین، فصل دلچسبی است؛ پُر است از اتفاقات غیرقابل پیشبینی و جسارت. اما این فصل، بعضی مشکلات سریال را بیش از پیش برایمان نمایان میکند. بزرگترین مشکلی که میشود آن را به کل سریال تعمیم داد، رخ دادنِ حوادث خنثیای است که اگر اتفاق نمیافتادند، چیزی از سریال کم نمیشد. برای مثال، ارتش و مقامی که دنریس به دست میآورد، در حداکثر دو شهرگشایی میتوانست اتفاق بیفتد؛ اما سازندگان این داستان را بیش از حد کش میدهند. همچنین، شخصیت جدید داستان، اوبرایان هیچ تأثیری بر روند داستان نمیگذارد و به سادگی میتوانست حذف شود.
از همان ابتدا، بازی تاج و تخت در مقدمه چینیِ چرخشهای داستانیاش مشکل داشت؛ چه در اپیزود نهمِ فصل دوم که ناگهان بدون هیچ پیش زمینهای سر و کلهی تایوین لنیستر پیدا شد و چه در اینجا که یک دفعه استنیس را در شمال مییابیم. حتی زمینه چینیِ برای جوراه هم خوب نیست و ما هیچ مدرکی از اینکه او خائن است در قسمتهای قبلی پیدا نمیکنیم و به همین دلیل، پذیرشش سخت است. یکی از مهمترین اصول توئیستها این است که به عقب برگردیم و بگوییم: لعنتی! پس این اتفاق به خاطر این افتاده بود (چیزی که برای مثال باشگاه مشت زنی در آن بینقص است)؛ اما متأسفانه اینجا چنین اتفاقی نمیافتد.
این فصل چند چالهی داستانی عجیب هم دارد. برای مثال، وقتی یارا با رمزی رو به رو میشود، میتوانست به راحتی قبل از اینکه قفس سگها را باز کند، دخلش را بیاورد؛ اما این کار را نمیکند و این خط داستانی هم به یکی دیگر از خطهای داستانیِ اضافهی سریال تبدیل میشود. همچنین دنریس دو اژدهایش (که معلوم نیست چگونه پیدایشان کرده!) را غل و زنجیر میکند؛ در حالی که قبلاً دیدهایم که آنها میتوانند زنجیرها را بسوزانند.